قفل خودپالایی اکوسیستم های آبی با قدرت جامعه باز می شود؟
تاریخ انتشار: ۹ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۶۲۵۵۸۹
باشگاه خبرنگاران توانا؛ اسماعیل دهقان: خودپالایی آب در طبیعت به توانایی ذاتی اکوسیستمهای طبیعی برای پاکسازی و بازیابی کیفیت آب در طول زمان اشاره دارد. این یک فرآیند پیچیده و پویا است که شامل مکانیسمهای مختلف فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی است که چرخه ای هماهنگ دارند. چنین فرآیندهای فیزیکی نقش مهمی در پاکسازی خود دارند؛ بهعنوان مثال، بدنههای آبی مانند رودخانهها و نهرها دارای جریان طبیعی هستند که به رقیق شدن و دفع آلایندهها کمک میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اهمیت فرآیند خود پالایی برای حفظ اکوسیستمها
فرآیند خودپالایی نقش مهمی در حفظ کیفیت آب و اکوسیستم دارد. این پدیده طبیعی با حذف آلایندهها به بازیابی و حفظ تعادل محیطهای آبی کمک می کند. خود پالایی مواد زائد آلی مانند گیاهان و جانوران مرده را با ترویج تجزیه آنها از طریق اعمال میکروارگانیسمها از بین میبرد. این میکروارگانیسمها مواد آلی را تجزیه میکند و منجر به آزاد شدن مواد مغذی ضروری میشود که از رشد موجودات آبزی حمایت میکند، خود پالایی برای بازیافت مواد مغذی در اکوسیستمهای آبی حیاتی است. از این طریق فعالیت باکتریها و سایر میکروارگانیسمها، مواد مغذی مانند نیتروژن و فسفر به اشکالی تبدیل میشوند که میتوانند توسط گیاهان آبزی مورد استفاده مجدد قرار گیرند، بنابراین از زنجیره غذایی کلی حمایت میکنند. خود پالایی به حذف مواد مضر و آلایندهها از بدن کمک میکند. میکروارگانیسمها مانند باکتریها نقش مهمی در تجزیه و تجزیه بسیاری از آلایندهها از جمله آفتکشها، فلزات سنگین و سموم آلی دارند. همان گونه که این مواد مضر متابولیزه یا تبدیل میشوند، غلظت آنها کاهش مییابد و تأثیر آنها بر زندگی آبزیان کاهش مییابد. خود پالایی اکسیژن رسانی به آب را تسهیل میکند. گیاهان آبزی و جلبکها از طریق فتوسنتز اکسیژن تولید میکنند که به حفظ سطح اکسیژن مناسب برای زنده ماندن موجودات آبزی کمک میکند. افزون بر این، تجزیه مواد آلی دیاکسید کربن آزاد میکند که میتواند از طریق موجودات فتوسنتزی بازیافت شود. خود پالایشی از حفظ تنوع زیستی در اکوسیستمها پشتیبانی میکند. با حذف آلایندهها و حفظ تعادل سالم مواد مغذی، خود پالایش محیطی را برای بقای طیف گستردهای از اشکال زندگی آبزی ایجاد میکند. این تنوع زیستی به نوبه خود به سلامت و ثبات کلی اکوسیستمها کمک میکند.
فرآیند خود پالایی در سیستمهای آب طبیعی
فرآیند خودپالایی در سیستمهای آب طبیعی پدیدهای جذاب و پیچیده است که از طریق فرآیندهای مختلف فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیکی رخ میدهد. این یک مکانیسم طبیعی است که بهوسیله آن آبها، مانند رودخانهها، دریاچهها و نهرها، خود را از آلودگی و آلودگی برآمده از فعالیتهای انسانی پاکسازی و بازیابی میکنند. برپایه داده های سازمان بهداشت جهانی (WHO)، غیرفعال شدن ویروسها در آب ناشی از نور خورشید میتواند در شرایط بهینه در عرض ۳ ساعت به حذف ۹۹.۹٪ کاهش آلاینده های مخرب شود. مراحل کلیدی درگیر در فرآیند خودپالایی بر این پایهاند:
میکروارگانیسم ها
بسیاری از محققان بر این باورند که خود تصفیه آب در طبیعت در درجه اول به دلیل وجود میکروارگانیسم ها انجام می شود. باکتری ها، ویروس ها و سایر میکروارگانیسم ها به تجزیه مواد آلی، مصرف آلاینده ها و تبدیل آنها به اشکال ساده تر کمک می کند. این فرآیند به عنوان تجزیه زیستی شناخته می شود و نقش مهمی در تصفیه آب دارد. مطالعات نشان میدهد که برخی از فرآیند خود پالایی میتوانند تا ۸۸ درصد از ترکیبات آلی مانند آفتکشها را در عرض ۳۰ روز تجزیه کنند و به حذف مواد مضر از محیط کمک کند.
فیلتراسیون طبیعی
سیستم های تصفیه طبیعی مانند تالاب ها و پوشش گیاهی نیز به تصفیه آب کمک می کند. گیاهان با به دام انداختن رسوبات و آلاینده ها کمک می کند، در حالی که خاک و سنگ ها با جذب و خنثی کردن آلاینده ها به عنوان فیلترهای طبیعی عمل می کند. این فرآیند به حذف سموم و بهبود کیفیت کلی آب کمک شایانی می کند.
رقیق سازی
رقیق شدن عامل دیگری در فرآیند خودپالایی است؛ در تودههای آبی بزرگتر مانند رودخانهها و اقیانوسها، حجم بالای آب، آلایندهها را رقیق میکند و غلظت آنها را در طول زمان کاهش میدهد. این امر به ویژه در مورد آلاینده هایی که به راحتی قابل تجزیه زیستی نیستند صحیح است. تودههای آب شیرین دارای الگوهای جریان طبیعی هستند که دائما آب جدید را از منابع بالادست وارد میکند و آلایندهها را رقیق و پراکنده میکند. این فرآیند به کاهش غلظت آلایندهها کمک و آنها را کم خطر میکند.
نور خورشید و اکسیژن رسانی
اشعه ماوراء بنفش (UV) اثر استریل کنندگی دارد و میتواند رشد میکروارگانیسمها از جمله باکتریها و ویروسهای بیماریزا را از بین ببرد یا از آن جلوگیری کند. نور خورشید همچنین تجزیه برخی از ترکیبات آلی را از طریق فتولیز تسهیل میکند و غلظت آنها را در آب کاهش میدهد. اشعه ماوراء بنفش (UV) خورشید می تواند باکتری ها و پاتوژن های مضر را از بین ببرد. علاوه بر این، حرکت آب و قرار گرفتن در معرض هوا به معرفی اکسیژن کمک می کند که به تجزیه هوازی آلاینده ها کمک می کند.
فرآیندهای طبیعی
فرآیندهای طبیعی مانند رسوب، بارش، و جذب نیز به تصفیه آب کمک می کند. به عنوان مثال، ذرات معلق و آلایندهها میتوانند از طریق رسوب در کف تودههای آبی ته نشین شوند، در حالی که بارش، آلایندههای محلول را حذف میکند. با جریان یافتن آب به پاییندست، سرعت کاهش مییابد و به رسوبات اجازه میدهد در پاییندست ته نشین شوند. ذرات معلق از جمله آلایندههایی مانند سیلت، مواد آلی و فلزات سنگین بهتدریج در رسوبات ته نشین شده و تجمع مییابند. گیاهان آبزی، بهویژه پوشش گیاهی غوطهور، با جذب و بهکارگیری مواد مغذی اضافی مانند نیتروژن و فسفر، بهعنوان فیلترهای طبیعی عمل میکنند. این فرآیند فیلتراسیون دسترسی به این مواد مغذی برای رشد جلبکها را کاهش میدهد، از شکوفایی جلبکها جلوگیری میکند و کیفیت آب را حفظ میکند. این فرآیند می توانند سالانه حدود ۱.۵ میلیون تن نیتروژن را از آب شیرین حذف کنند.
توجه به این نکته مهم است که در حالی که طبیعت دارای مکانیسم های ذاتی تصفیه آب است، فعالیت های انسانی می تواند بر این سیستم ها غلبه کند و باعث آلودگی آب شود. از این رو، حفظ و محافظت از خواص طبیعی خود پالایشی بدنه های آبی با اتخاذ شیوه های پایدار و کاهش آلودگی برای ما بسیار مهم است. در حالی که سیستمهای آب طبیعی دارای قابلیتهای خودپالایی قابل توجهی هستند، توجه به این نکته مهم است که آنها محدودیتهایی دارند. سطوح آلودگی فراتر از یک آستانه معین میتواند بر این فرآیندها غلبه کند و منجر به تخریب و کاهش کیفیت آب شود. بنابراین، برای فعالیتهای انسانی بسیار مهم است که به اثرات بالقوه بر سیستمهای آبی توجه داشتهباشند و برای به حداقل رساندن آلودگی و حفاظت از این منابع طبیعی ارزشمند تلاش کند.
چالشها در فرآیندهای خودپالایی
فرآیندهای خود تصفیه آب در طبیعت برای حفظ سلامت و تعادل کلی اکوسیستمها حیاتی است. با این حال، چالشهای متعددی میتواند این فرآیندها را مختل کند و منجر به آلودگی و تخریب آب شود. برخی از چالشهای کلیدی در خود تصفیه آب در طبیعت بر این پایهاند:
فعالیتهای فزاینده انسانی مانند صنعتیشدن، کشاورزی و شهرنشینی به انتشار آلایندههای مختلف در بدنههای آبی کمک میکند. این آلایندهها شامل فلزات سنگین، آفتکشها، کودها و مواد شیمیایی صنعتی است. بارهای آلاینده بالا بر ظرفیت طبیعی خود تصفیه سیستمهای آبی غلبه میکند و منجر به آلودگی آب میشود.
ورودی بیش از اندازه مواد مغذی، در درجه اول نیتروژن و فسفر حاصل از رواناب کشاورزی و تخلیه فاضلاب، میتواند باعث اتروفیکاسیون شود. اوتروفیکاسیون منجر به رشد سریع جلبکها و گیاهان آبزی، کاهش سطح اکسیژن در بدنههای آبی و باعث مرگ ماهیها و عدم تعادل اکولوژیکی میشود.
رسوبات مانند سیلت و ماسه میتوانند از طریق فرسایش و رواناب از زمین وارد آبها شوند. رسوب بیش از اندازه میتواند راههای آبی را مسدود کند، زیستگاههای آبی را مختل کند و بر فرآیندهای خودپالایی تأثیر بگذارند، مانند کاهش نفوذ نور خورشید که برای فتوسنتز ضروری است.
آلایندههای آلی پایدار، مانند برخی آفتکشها و مواد شیمیایی صنعتی، پتانسیل تجمع زیستی و بزرگنمایی زیستی در زنجیرههای غذایی آبزی را دارند. همان گونه که آنها در زنجیره غذایی بهسمت بالا حرکت میکنند، این مواد سمی میتوانند به موجودات آبزی و شکارچیان آنها از جمله انسان آسیب برساند.
گونههای غیربومی وارد شده به آبها میتوانند تعادل طبیعی را مختل کنند، با گونههای بومی رقابت کنند و چرخه مواد مغذی و فرآیندهای اکولوژیکی را تغییر دهند. این اختلال میتواند بر ظرفیت خود تصفیهسازی سیستمهای آبی تأثیر بگذارند، زیرا گونههای مهاجم ممکن است نیازهای مغذی و نقشهای اکولوژیکی متفاوتی داشتهباشند.
تغییر الگوهای اقلیمی، از جمله تغییر رژیمهای بارش و دما، میتواند بر فرآیندهای خودپالایی بدنههای آبی تأثیر بگذارند. تغییرات آب و هوایی میتواند منجر به افزایش فراوانی و شدت رویدادهایی مانند خشکسالی، سیل و طوفان شود که بیشتر به آلودگی آب و کاهش کیفیت آب کمک میکند.
پرداختن به این چالشها نیازمند تلاشهای مشترک دولتها، صنایع، جوامع و افراد است. اجرای اقدامات مؤثر پیشگیری از آلودگی، اتخاذ شیوههای کشاورزی پایدار، تصفیه فاضلاب قبل از تخلیه و ارتقای آگاهی در مورد اهمیت نظارت بر آب، برخی از استراتژیهای کلیدی برای اطمینان از عدم به خطر افتادن فرآیندهای خود تصفیه آب در طبیعت هستند.
اقدامات کاهشی و جهت گیری های آینده
کاهش آلودگی آب و ترویج خود پالایی طبیعت مستلزم ترکیبی از اقدامات پیشگیرانه و جهت گیری های آینده است. اجرای مقررات و سیاستهای سختگیرانه برای کاهش آلودگی در منابع آبی ممکن است شامل مدیریت بهتر پسماندهای صنعتی، رواناب کشاورزی و آب طوفان شهری باشد. تشویق شیوههای کشاورزی پایدار، ترویج صنایع دوستدار محیط زیست و بهبود سیستمهای تصفیه فاضلاب گامهای حیاتی هستند.
تالابها با ایجاد زیستگاه برای گیاهان و جانوران متنوع که میتوانند بهطور طبیعی آلایندهها را فیلتر کند، نقش مهمی در پاکسازی آب دارند. نوآوری ها باید بر احیای و حفاظت از تالابها، مانند باتلاقها و دشتهای سیلابی تمرکز کنند تا ظرفیتهای خود پالایی آنها افزایش یابد. مناطق ساحلی مناطقی هستند که در کنار رودخانهها، دریاچهها و نهرها قرار دارند که بهعنوان حائل بین خشکی و آب عمل میکند. حفظ و کاشت پوشش گیاهی بومی در این مناطق میتواند به فیلتر آلایندهها، جلوگیری از فرسایش و بهبود کیفیت آب کمک کند. رویکردهای سبز در مناظر شهری ضروری است؛ این بدان معنا است که ساخت اسکلتهای گیاهی، باغهای بارانی، بامهای سبز و پیادهروهای نفوذپذیر است که میتوانند رواناب آب طوفان را جذب کرده و آلایندهها را بهطور طبیعی فیلتر کنند. سیستمهای گیاهی برای اصلاح آب مهم است، برخی از گونههای گیاهی مانند سنبل آبی و اردک، توانایی جذب فلزات سنگین و سایر آلایندهها را از بدنههای آبی دارند. ترکیب این گیاهان در سیستمهای تصفیه یا بهکارگیری آنها برای گیاه پالایی طبیعی یک رویکرد آینده نگر است. ترویج تنوع زیستی در اکوسیستمهای آبی میتواند فرآیندهای خود اصلاحی را تقویت کند. نگهداری از مجموعه متنوعی از موجودات، از جمله میکروارگانیسمها، جلبکها و گیاهان آبزی، به تجزیه طبیعی مواد آلی و تثبیت پویایی اکوسیستم کمک میکند.
افزایش آگاهی عمومی در مورد آلودگی آب، تأثیر آن بر اکوسیستم، و اهمیت اقدامات خود اصلاحی برای موفقیت بلندمدت بسیار مهم است. کمپینهای آموزشی میتوانند رفتار مسئولانه، استفاده پایدار از آب و مشارکت جامعه در تلاشهای بازسازی را تشویق کند. تحقیقات و نوآوریهای جاری باید بر توسعه فناوریهای جدید متمرکز شود که به خود پالایی آب کمک میکند. این شامل بهبود فرآیندهای تصفیه آب، تکنیکهای زیست پالایی، و سیستمهای نظارت برای تشخیص زودهنگام آلودگی است. یک رویکرد جامع شامل کنترل منبع، احیای زیستگاه، زیرساخت سبز، گیاه پالایی، افزایش تنوع زیستی، آموزش و پیشرفتهای تکنولوژیکی میتواند بهطور جمعی از خود اصلاحی آب توسط طبیعت پشتیبانی کند. با اجرای این اقدامات کاهشی و جهتگیریهای آتی، میتوان بهسمت اکوسیستمهای آبی پاکتر و سالمتر تلاش کرد.
شیوههای مدیریت پایدار برای حمایت از خودپالایی
شیوههای مدیریت پایدار میتواند نقش مهمی در حمایت از خودپالایی آب در طبیعت داشتهباشد.نوارهای زمینی در امتداد سواحل رودخانهها، نهرها و دریاچهها هستند. حفظ پوشش گیاهی ساحلی سالم به فیلتر کردن آلایندهها و رسوبات قبل از ورود به بدنههای آبی کمک میکند. همچنین ایجاد شیوههای موثر مدیریت پسماند، از جمله بازیافت، کمپوست سازی و دفع مناسب مواد خطرناک، از آلودگی منابع آب توسط آلایندهها جلوگیری میکند. از سوی دیگر تشویق فرآیندهای طبیعی مانند تالابها، تالابهای ساخته شده و زیرساختهای سبز میتواند به فیلتر و تصفیه طبیعی آب کمک کند. این سیستمها از گیاهان و خاک برای حذف آلایندهها، سموم و مواد مغذی اضافی استفاده میکند. باید گفت کشاورزی منبع مهمی برای آلودگی آب بهدلیل روانابهای آفتکشها، کودها و فضولات حیوانی است. تشویق شیوههای کشاورزی پایدار، مانند کشاورزی دقیق، تناوب زراعی و استفاده کنترلشده از کودها، میتواند تأثیر بر کیفیت آب را به حداقل برساند.
نظارت و تنظیم دقیق فعالیتهای صنعتی برای جلوگیری از انتشار آلایندهها در بدنههای آبی ضرورت دارد؛ صنایع باید فناوریهای تصفیه پیشرفته را پیادهسازی کنند و فرآیندهای تولید پاکتر را اتخاذ کند تا ردپای محیطی خود را به حداقل برسانند. در مناطق شهری مقادیر قابل توجهی آلودگی را از طریق روان آبهای ایجاد می شود. اجرای زیرساختهای سبز، مانند پیادهروهای نفوذپذیر، باغهای بارانی و بامهای سبز، به کاهش حجم و بار آلاینده رواناب ورودی به بدنههای آبی کمک خواهد کرد. از این رو افزایش آگاهی در مورد اهمیت حفاظت از آب، پیشگیری از آلودگی و شیوههای مدیریت پایدار آب بسیار مهم است. مشارکت دادن جوامع از طریق کمپینهای آموزشی، کارگاههای آموزشی و مشارکت در فرآیندهای تصمیمگیری میتواند احساس مسئولیت ایجاد و مشارکت فعال را تشویق کند. این شیوههای مدیریت پایدار میتواند با کاهش ورودیهای آلودگی، افزایش فرآیندهای فیلتراسیون طبیعی و ارتقای سلامت کلی اکوسیستمهای آبی منجر به خودپالایی آب در طبیعت شود.
نتایج خودپالایی برای حفظ کیفیت آب
یکی از جنبههای کلیدی حصول اطمینان از آب پاک و ایمن از طریق فرآیند خود تصفیه است. خودپالایی به پدیدهای طبیعی اطلاق میشود که بدنههای آبی توانایی پاکسازی خود را از آلودگیها و بازگرداندن تعادل اکولوژیکی خود را داشته باشند. درک و ترویج اهمیت خودپالایی برای حفظ منابع آبی و حفاظت از اکوسیستمهای ظریفی که به آنها متکی هستند ضروری است. خود پالایی فرآیندی حیاتی برای حفظ کیفیت آب است که با پاکسازی طبیعی خود میتواند از اکوسیستمها، تنوع زیستی، دسترسی به آب پاک و سالم برای نسلهای کنونی و آینده اطمینان حاصل کند. ترویج شیوههای پایدار، کاهش آلودگی و حفظ منابع آب، همگی گامهای اساسی برای حمایت از خودپالایی و محیط زیست آب سالم هستند.
اقدامات پیشگیرانه برای مقابله با چالشها چیست؟
برای حفظ توانایی خودپالایی طبیعت در مورد آب، چندین اقدام ضد چالش وجود دارد. حوزههای آبخیز برای حفظ سلامت بدنههای آبی ضروری هستند، از این رو اجرای اقدامات برای حفاظت و احیای پوشش گیاهی طبیعی در حوزههای آبخیز میتواند به کاهش فرسایش، بهبود کیفیت آب و افزایش ظرفیت خودپالایی نهرها و رودخانهها کمک کند. باید اذعان داشت تشویق کشاورزان به اتخاذ شیوههای کشاورزی پایدار میتواند استفاده از کودهای شیمیایی و آفتکشها را به حداقل برساند، فرسایش خاک را کاهش دهد و از آلودگی روانابهای کشاورزی به بدنههای آبی جلوگیری کند. اجرای روشهایی مانند تناوب زراعی، کشاورزی ارگانیک و آبیاری دقیق میتواند به روند بهبود طبیعی بدنههای آبی کمک کند.
اجرای مقررات و سیاستهای سختگیرانه برای صنایع و تاسیسات تصفیه فاضلاب میتواند ورودیهای آلودگی به بدنههای آبی را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. این شامل تعیین محدودیت برای تخلیه آلایندهها، نیاز به تصفیه مناسب پسابها، و اجرای نظارت و بازرسی منظم برای اطمینان از انطباق است. کارشناسان معتقدند تالابها و حائلهای ساحلی ارزش اکولوژیکی بالایی دارند و از نقش اساسی در تصفیه آب بهره می برند. حفاظت و احیای این زیستگاهها میتواند ظرفیت خودپالایی بدنههای آبی را با کاهش رسوب، فیلتر کردن آلایندهها و بهبود نفوذ آب افزایش دهد.
مشارکت جوامع محلی و افزایش آگاهی در مورد اهمیت آب پاک میتواند به پرورش احساس مسئولیت و سرپرستی کمک کرده و اقدامات تشویقی مانند کاهش ضایعات، دفع مناسب زباله و استفاده مسئولانه از آب میتواند به حفظ توانایی شفابخش طبیعی بدنههای آبی کمک کند. باید گفت حمایت از تحقیقات و نوآوری در فناوریهای تصفیه آب میتواند منجر به توسعه روشهای کارآمدتر و مقرون به صرفه تر برای حذف آلایندهها از آب شود. این گونه میتوان ظرفیت خود پالایی طبیعی بدنههای آبی را افزایش دهد و راه حلهای پایداری برای مدیریت آب ارائه دهد. با اجرای این اقدامات و اتخاذ رویکردی جامع در مدیریت آب، میتوانیم از توانایی خوددرمانی طبیعت حمایت کرده و سلامت و پایداری منابع آبی خود را در درازمدت تضمین کنیم
نقش جامعه و دولت در حفظ منابع آب برای تضمین مدیریت پایدار و حفاظت از این منبع طبیعی ارزشمند حیاتی است. با پرداختن فعالانه به مسائل پیرامون کمبود آب، آلودگی و استفاده ناپایدار، جامعه و دولت میتوانند برای اجرای راه حلهای مؤثر همکاری کند. جامعه با صرفهجویی در مصرف و مشارکتهای اجتماعی در این زمینه و دولت با سیاست و مقررات کارآمد، توسعه زیر ساختها و مدیریت منابع آب باید با تقویت فرهنگ استفاده مسئولانه از آب، تشویق نوآوریهای فنآوری برای حفظ آب، و حمایت مالی و فنی از جوامع و صنایع برای اتخاذ شیوههای آب پایدار همکاری منسجم داشته باشند. در آن زمان می توان گفت که آب حفظ شده و به شایستگی به سود نسلهای آماده و آینده مدیریت شده است.
پایان پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: اکوسیستم آبی شیوه های کشاورزی پایدار شیوه های مدیریت پایدار فعالیت های انسانی میکروارگانیسم ها اکوسیستم های آبی بدنه های آبی اتخاذ شیوه حذف آلاینده ها نیتروژن و فسفر آلاینده ها کمک فرآیندهای خود بسیار مهم آلاینده ها سیستم های آبی آلاینده ها آب کمک آلاینده ها سیستم های آب آلاینده ها کاهش می یابد فلزات سنگین گیاهان آبزی کاهش آلودگی اکوسیستم ها داشته باشند باکتری ها نقش مهمی رودخانه ها نور خورشید پوشش گیاهی تنوع زیستی هایی مانند فرآیند خود مواد مغذی آلودگی آب ظرفیت خود آفت کش ها برای حفظ تالاب ها منابع آب مواد آلی سیستم ها کیفیت آب چالش ها ته نشین جلبک ها آب شود
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۲۵۵۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این تحلیل که جز خشونت راهی نمانده ایران را به کجا می برد؟ / آیا وضعیت هراسناک است؟ / امید با توافق روی آغاز نو، و بازتعریف جدید شکل می گیرد
فروزان آصف نخعی: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. بر اساس دیدگاه های کاشی، ایران از جامعه مدنی مبتنی بر نظریه هگلی به دیدگاه جامعه مدنی براساس نظریه لوفور، منتقل شده است. از این منظر همه سازوکار جامعه مدنی مبتنی بر ارزش ها و اصول، دچار اضمحلال شده، و جای خودش را به جامعه مدنی مبتنی بر فرد بیانگری جای آن را گرفته است. جامعه از سمت اتکا به زبان نخبگان اریستوکرات، با توجه به جهان دیجیتال و مجازی، به سمت اتکاء به زبان خود حرکت کرده است. این انقلابی زیرپوستی است که کشور ایران با آن مواجه است، انقلابی که خود ارزش های همه انقلابیون گذشته را اعم آزادی، عدالت، و ... به سخره می گیرد، و خود بنیانگذار سبکی جدید از زندگی است. زندگی ای که در آن گفت و گو میان گذشته و حال، انسداد کامل یافته و آینده ترسناکی را برای همگان به تصویر می کشد. این وضعیت اغلب با این سوال همراه است که چه می شود؟
حرکت از درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی به درک زندگی روزمره
کاشی ابتدا سخن را بر تغییر درک جامعه مدنی استوار کرد. او تاکید کرد که می خواهد بگوید «نسبت جامعه مدنی با دولت، و مردم، چگونه بوده، الآن در چه شرایطی به سر می بریم، و احیانا چه چشم اندازهایی قابل بیان است در این باره که به کدام سمت و سو می رویم»
او گفت که «ما از یک درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی به سمت نوعی از جامعه مدنی می رویم که با مناسبات زندگی روزمره در نسبت قرار دارد. جامعه مدنی به معنای اریستوکراتیک آن، دارای بیگانگی هایی از متن زندگی روزمره است و جامعه مدنی به معنایی که پیوند می خورد با زندگی روزمره، فرم و صورت دیگری پیدا می کند. ولی این نقطه، نقطه پایان نیست. بلکه نقطه آغازی است برای یک عهد، پیمان و قرارداد و بازآفرینی تازه، که رو به آینده است.»
گذشته جامعه مدنی در ایران
او در ادامه سخنانش به گذشته جامعه مدنی در ایران اشاره کرد و گفت: «دست کم در ادبیات سیاسی معاصر و نیم قرن گذشته ایران، طرح جامعه مدنی هرچند قبلا نیز مطرح بود اما بیشتر با گفتمان اصلاحات و دوم خرداد وارد ادبیات سیاسی ایران شد و هنوز درک ما از جامعه مدنی همان درکی است که در دهه ۷۰ ایران زاده شد. اما باید گویم از آن نوع جامعه مدنی باید فاصله بگیریم. که البته باید بگویم که ما فاصله گرفته ایم. آن برداشت و آن درک دارای مشکلاتی بود، که امروز عمرش به سرآمده است»
درک هگلی از جامعه مدنی از اوایل دهه ۷۰
کاشی گفت که «جامعه مدنی به معنایی که این ادبیات از اواخر دهه ۶۰ و از اوایل دهه ۷۰ در ادبیات شماری از استادان و فعالان سیاسی مطرح شد، یک درک هگلی بود. به این معنا که جامعه مدنی میان فرد و دولت مستقر می شود. و با این شرایط دارای کارکردهای مختلف است. از جمله، قرار است از افراد در مقابل دست اندازی دولت حمایت کند. همچنین قرار است به افراد در مقابل ساختار قدرت، قدرت عطا کند.»
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی، با اشاره به این که با استقرار دولت اصلاحات معنای دیگری هم به معنای بالا اضافه شد، افزود: «جامعه مدنی قرار بود عصای دست دولت اصلاحات برای پیشبرد دمکراسی شود. بنابراین دولت اصلاحات باید جامعه مدنی را با دادن امکانات، تقویت می کرد، و از این طریق بخشی از وظایف و کارکردهای دولت به جامعه مدنی منتقل می شد تا مسیری را که دولت برای پیمودن در توانش نبود، جامعه مدنی پیش می برد.»
او افزود: «معنای دیگر کمک به ناتوانان بود که بعدها اضافه شد؛ اعم از آگاهی دادن یا التیام بخشیدن به فقر و رنج آنان.»
چرا جامعه مدنی گرم دهه ۷۰ سرد شد؟
کاشی در بخش دیگری از سخنان خود این سوال را مطرح کرد «چرا و چه اتفاقی افتاد که ناگهان به تدریج معنای هگلی از جامعه مدنی که در دهه ۷۰ خیلی گرم بود، به تدریج سرد شد، و نقش خودش را از دست داد». او در پاسخ گفت: «بعد از پایان یافتن دوره دوم اصلاحات، و استقرار دولت احمدی نژاد، یکی از وظایف این دولت، اقدام در حذف جامعه مدنی بود؛ به این معنا که دانشگاه یا ، فضاهای نشر یا سپهرهای فرهنگی شبیه این جا (موسسه رحمان)، از بین بروند. این که گفته شد تداوم موسسه رحمان خود نعمتی است، به این دلیل است که این تداوم ناممکن بوده است. به انحاء مختلف این گونه نهادها به راحتی حذف شده اند ، و صدای کسی هم در نیامد و حکومت با موفقیت تمام این فرآیند حذف را به پیش برد. بنابراین این سوال مطرح می شود که مشکل کجا بود؟»
طرح مساله اصلی
کاشی در پاسخ به این سوال که مشکل اصلی کجا بود گفت: «مشکل این جا بود که آیا آن کارکرد نهادهای جامعه مدنی، که در فهم هگلی از جامعه مدنی وجود دارد، وجود داشت؟ به عبارت دیگر به معنای دیگر جامعه مدنی واقعا واسط بین فرد و دولت قرار داشت؟ باید بگویم که این گونه نبود. همه نهادهای جامعه مدنی حتی شاید موسسه رحمان، متعلق به یک نهاد و یک طبقه خاص تحصیلکرده شهری خاص هستند که از نیمه های دهه ۶۰ تقویت شدند، و خواهان موقعیتی در سازمان قدرت بودند، و در حقیقت نسبتی با کف جامعه نداشتند. یعنی آن واسطه گری که در تعریف هگلی از جامعه مدنی وجود دارد، اساسا وساطت مذکور رخ نداده است. از این رو باید گفت ما یک گروه های خاصی هستیم، زبان، ادبیات و منافع جمعی خاص خودمان را داریم ، و اساسا با اقشار وسیعی از این جامعه نسبتی نداریم.»
او در ادامه با اشاره به این که «وضعیت جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با ما از یک جهت مشابه است گفت: « هسته سخت جمهوری اسلامی نیز از دورانی مانند انتخابات سال ۱۳۷۶، برایش آشکار شد که جامعه را نمایندگی نمی کند. چون جامعه به اراده دیگری رای داد. به نظر من جمهوری اسلامی در این ۲۰ تا ۳۰ اخیر به تدریج این موضوع را پذیرفته است. همچنین ما هم جامعه را به آن معنا که سخنگوی کف جامعه بوده ایم، نمایندگی نمی کردیم. بنابراین این معنا که ما واقعا بین کف و ساختار دولت وساطت می کردیم، برداشت اساسا صحیحی نیست. بنابراین، جریان اصلاح طلب و آن جریان دیگر هر دو گروهی اقلی بودند و علی الاصول جامعه را نمایندگی نمی کردند. اگر رای بالایی می آوردند، به اعتبار این بود بتوانند کاری در میدان قدرت پیش ببرند. ولی اگر در این بخش کاری از آن ها بر نمی آید چه معنا دارد مردم پشت سر اصلاح طلبان قرار بگیرند.»
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: «بنابراین از این دو گروه اقلیت رقیب معلوم است آن گروهی که قدرت، سازماندهی، و زور بیشتری در اختیار دارد، همواره برنده است. به همین دلیل دیدیم که به تدریج اصلاح طلبان از صحنه قدرت جارو شدند، و اتفاق چندان مهمی هم رخ نداد.»
کاشی با ذکر این که در این شرایط تحلیل های جدید در دهه ۸۰ مطرح شد که یکی از آن تحلیل گران خودش بوده گفت: «از نیمه های دهه ۸۰ به بعد، تحلیل هایی بین روشنفکران عمومیت داشت و چشم اندازهای تاریکی را تصویر می کردند مبنی بر این که نهادهای واسط تحت عنوان جامعه مدنی حذف شده، و اکنون حکومت با مردم مواجه است؛ در این مواجهه مردم تنها هستند؛ آگاهی و قدرت مقاومت ندارند، جامعه ذره ای، گسیخته، فاقد معنا و به گونه ای منفعت طلب و منتظر یک فاشیم است. می گفتیم ساختار، و حکومت بدون میانجی گری نهادهای مدنی، با مردم ارتباط برقرار کرده، و احمدی نژاد به عنوان مظهر یک ساختار فاشیستی است. حال اگر فاشیسم احمدی نژاد جواب نمی دهد جامعه مستعد یک فاشیسم بزرگتری در آینده است، و قص علیهذا. البته هنوز این دست از تحلیل ها ادامه دارد.»
۱۴۰۱ و برهم خوردن تحلیل های پیشین
این استاد دانشگاه با اشاره به این که « تحلیل های مذکور غلط نیست. اما تحولات ۱۴۰۱ کمی تصویر ما را دگرگون کرد» گفت: «در ۱۴۰۱ شاهد جنبش گسترده اجتماعی قدرتمند بودیم که بدون میانجیگری نهادهای واسط رخ داد. نه تنها نهادهای مدنی آغازگر جنبش نبودند، بلکه تن مرده آنان مثل دانشگاه ها و ... از جنبش جان دوباره گرفت و گرم شد. از این حرکت ۱۴۰۱ تعریف آغازین ما از جامعه مدنی را منحل کرد. با آن تعریف هگلی گمان می کردیم جامعه مدنی، نهاد واسط میان فرد منفعت جو ی ناآگاه پیچیده در قلمرو شخصی اش با دولت است (مبنای فهم هگلی از جامعه مدنی) که در بنیاد خود دارای مشکل بود. از این رو برای فهم فضای جدید باید به لوفور که تصور هگلی را به هم می ریزد متوسل شویم.»
او درادامه با توسل به رویکرد لوفور، تاکید کرد که « فرد نه تنها منزوی و نآگاه و ناتوان نیست، بلکه در میدان روابط شخصی و خصوصی یا عمومی خود، در شبکه هایی از مناسبات و روابط حضور دارد و نقش بازی می کند، بلکه، در این شبکه های پیچیده، خرد و متکثر ارتباطی، بین جماعتهای کثیر بینام، گمنام، فرمهایی از آگاهی، و دانایی و نگاه به جهان، الگوهایی از اراده ورزی و مقاومت، وجود دارد.»
بر این مبنای تحلیلی جدید کاشی نتیجه می گیرد که «اساسا در عالم خارج چیزی به نام فرد منزوی مستقل تک افتاده وجود ندارد. ما پدیده ای داریم به نام زندگی روزمره و این زندگی روزمره مشتمل است بر شبکه های پیچیده و متکثر و متنوع و رنگارنگی از روابط، که در این روابط، سوژه ها بازتعریف شده، و اصنافی از آگاهی، و برداشت هایی از امور جهان به دست می آورند، که در آن نگاه سابق این ها مغفول و سرکوب شده اند. وجود داشته اند،اما نادیده انگاری شدند. به همین دلیل عرض کردم که درک ما اصلاح طلبان از جامعه مدنی، نوعی درک اریستوکراتیک بود.»
نقش اربابان زبان در کسب نمایندگی مردم
کاشی در ادامه به نقش اربابان زبان در زندگی مردم پیش از تحولات 1401 اشاره کرد و گفت:« در جامعه شهری بزرگ، زبان قدرت پیدا می کند، جای روابط طبیعی و واقعی جامعه را اشغال می کند. ما به اعتبار زبان، به این اعتبار که می توانم حرف های منسجم یا مغلق بزنیم، دائم از این فیلسوف به آن فیلسوف سفر می کردیم. باید گفت تنها اربابان ثروت و قدرت نداریم، بلکه اربابان سخن هم داریم. این اربابان سخن همان طبقات اریستوکراتیکی هستند که به نهادهای مدنی، انتشارات، مطبوعات و ... وارد می شوند و قدرت اجتماعی تحصیل کرده، و سپس زبان مردم می شوند، بدون آن که زبان مردم باشند. این وضعیت در روشنفکران چپ و این سوال که کی می تواند زبان زندگی طبقه پرولتاریا باشد، و همچنین در لیبرال ها وجود داشت. از این رو مطرح شد من جواد کاشی که سطح زندگی، و دغدغه های مشخصی دارم، می توانم زبان مردم باشم. این در حالی است که به کمک زور کلام و زبان، نماینده شدم. زیرا ساختارهای نمادین زبان را من می توانم در خدمت بگیرم.»
سه رخداد مهم و به پایان رساندن عمر جامعه مدنی به معنای اریستوکراتیک
این استاد دانشگاه سپس به ۳ رخداد مهم عرصه جامعه مدنی که عمر آن را به معنای اریستوکراتیک اش به پایان رساند» اشاره کرد و گفت: « ۱- از ما که امتحان پس دادیم و اریستوکرات باسواد تحصیل کرده و فیلسوف و روشنفکر ... هستیم می پرسند انقلاب اسلامی و اصلاحات هم که حاصل همین طبقه متوسط آریستوکرات است. به کجا انجامید؟ بالاخره کدام مسئله و دردواقعی ما حل شد؟ ۲- در نتیجه این امتحان، جامعه مدنی و طبقه اریستوکراتیک، و روشنفکران و ... که می خواستند میانجی میان فرد و دولت بشوند کم اعتبار شدند. ۳- اتفاق بسیار مهم دیگر آن بود که با پا به عرصه گذاشتن رسانه های جدید، امکان بروز و ظهور برای آن دسته از طبقاتی که امکان ظهور نداشتند، امکان لازم را فراهم کرد. به تدریج مشاهده می کنید فلان روشنفکر صاحب نام چیزی می گوید و آن دانشجوی سال اول یا دانش آموز دبیرستان هم چیزی می گوید و بسیاری مواقع، هم سخن آن دانش آموز نسبت به سخن آن روشنفکر لایک بیشتری می خورد.»
او در ادامه گفت که «بنابراین گونه همطرازی میان کف و طبقه و فهم اریستوکراتیک جامعه مدنی به پرسش گرفته شد. و ما به قول «لوفور» به سمت یک سنخ تازه ای از جامعه مدنی، جامعه مدنی همبسته با متن زندگی، روزمره مردم حرکت کردیم. زیرا آنان هم اکنون زبان برای سخن گفتن دارند و می توانند خودشان را بیان کنند. نوعی از بیانگری ظهور کرد که با بیانگری آن جامعه مدنی پیشین متفاوت بود.»
تفاوت های دو جامعه مدنی در نسبت شان با حقیقت
کاشی در ادامه «به مشخصاتی» اشاره کرد که می تواند «معرف نسل جدیدی باشد که بدون وساطت آن انسان های صاحب نام و صاحب کلام، قدرت اجتماعی تولید کنند.»
او «ویژگی های مهم جامعه مدنی» جدید را «همبسته با زندگی روزمره» دانست و گفت: «جامعه مدنی جدید مبتنی بر هیچ حقیقت قدرتمندی از جمله ناسیونالیسم، عدالت، دمکراسی، و اسلام نیست. جایی ندارند. این ها شبکه ای از گزاره های قدرتمند قدرتمند و به هم پیوسته بودند که توسط روشنفکران با خطابه ها، نوشته ها، ترجمه ها، و کتاب ها و آثارشان در عرصه عمومی تولید شده بود. ولی حامیان جامعه مدنی جدید اساسا چنین مفهومی از حقیقت به معنای قدرتمندش را بر نمی تابند. می توانیم گمان کنیم که این ها آزادی، عدالت یا ناسیونالیسم هم می خواهند. اما هیچ یک از این ها دال های قدرتمندی که یک شبکه ای بی شمار با ساخته شدن گزاره هایی دور بر آن ، به یک جهان نیرومندی از معنا منتهی شود، نیست و اساسا وجود ندارد. به عبارت دیگر به جای دال های قدرتمند زبانی، چیز دیگری به نام مخرج مشترک تجربه های زیرپوستی ملموس جایگزین، به جای آن دال های قدرتمند جایگزین شده است.»
وجود رنج های مشترک پیوند دهنده و زیرپوستی در همه
استاد دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه با اشاره به این که « زمانی که می خواهیم در محافل مختلف تفریحی یا شغلی شرکت کنیم، چیزهایی من و شما به طور مشترک رنج می دهد» گفت:«بنابراین رنج های زیرپوستی هم داریم که هرچند رنج من با تو متفاوت است، ولی دارای مخرج مشترک هایی است که همه ما را به نحوی کلافه کرده است هرچند زاویه ورودمان به این رنج ها یکی نباشد. اما یک درک بالنسبه مشترک جمعی از رنج های زندگی جامعه ، ما را به یکدیگر پیوند می دهد. از این رو هر کسی با هر درجه از اعتبار ، سخنی بگوید که با منطق رنج های مشترک ناسازگار باشد، نمی پذیرند و اعتبارشان نیز از دست می رود. بنابراین به جای اهمیت نظم و استواری کلمات، نحوه ارجاع شان به رنج های عمومی مردمان در متن زندگی روزمره مهم است. از این رو اگر از جایی، حرف ها انتزاعی شود، بلافاصله می گویند چه دارید می گویید؟»
کاشی سپس به یکی از مسایل مهم جهان ارتباطات و رسانه های جمعی اشاره می کند و می گوید: « یکی از مویدات این بحث، اهمیت نقش تصویر به جای سخن است به نحوی که الآن عکس جانشین کلمه شده است. شهروند با عکس رابطه ای می گیردکه دیگر دال بر یک جهانی از مفاهیم نیست. اساسا این نسل با متن، آنقدری که نسل من با متن ارتباط برقرار می کرد، ارتباط نمی گیرد. این نسل زمانی که با متن، عکس، رنگ، فیلم، همزمان، عقل و عاطفه و حس و وجدانش درگیر می شود، می تواند باهاش ارتباط برقرار بکند و شاید مهمتر از همه این ها معنا، مفاهیم، زبان، سخن، در یک میدان اینتراکتیو و تعاملی اساسا تولید و مصرف می شود. بنابراین عکس بیشتر آن مفاهیم را بازنمایی می کند.»
او در ادامه با اشاره به این که حاملان زندگی روزمره گرا، دیگر در دوره دو گروهی که یکی ارزش و دیگری دمکراسی را عمده می کردند، زیست نمی کند گفت:« هرچند ادراکات اقلی ته نشست شده در تجربه ۴۰ یا ۴۵ سال گذشته یک سری واکنش های جمعی بسیار قدرتمندی را خلق می کند. اما اساسا بنیاد جهان های معنایی آنان فرو ریخته است. جهان های ضخیم معنایی در مقابل یک عرصه معنازدا، فقط یک جوهر پیوند دهنده دارد، آن هم منطق زندگی ، امکان زندگی و بقا است. به عبارت دیگر آنچیزی که به مثابه تجربه مشترک ۴۰ ساله بر وجدان افراد ته نشست کرده، این است که دنیای ضخیم، پرمعنا و پر سخن تو هیچ ارتباطی به منطق زندگی ندارد که هیچ، بلکه منطق زندگی را دارند خفه می کند. لذا می گویند داریم خفه می شویم دست از سرمان بردارید. این شرایط فعلی است.»
آیا می توانیم در این نقطه جدید بایستیم؟ چشم انداز فردا؛ آغاز نو
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی سپس با طرح این سوال که «آیا ما می توانیم در این نقطه بایستیم و آیا این پایان است» گفت: « من می گویم. خیر. این نقطه ای است که باید به سمتهایی حرکت کنیم. امکان هایی پیش روی ما قرار دارد، و باید در باره آن ها سخن بگوییم. نسل جدید یک یا چند نظام حقیقت با سرمایه های کلامی قدرتمند موجود را همگی دروغ می دانند. بر این اساس میدانی از حقیقت زدایی ایجاد کرده است. سخن معطوف به حقیقت را می زداید و شالوده اش را می شکند. این دو روبه روی هم ایستاده اند. به همین خاطر این منادیان حقیقت هرچه جلو می روند، بیشتر باید به زور بازو و قدرت سرکوبشان اعتماد کنند. زیرا دیگر مجال هیچ پیوندی با این عرصه ندارند. انسداد به طور کامل ایجادشده است. با یکدیگر نمی توانند حرف بزنند. قدرت تفاهم به پایان رسیده است. تبلیغات هم دیگر جواب نمی دهد.»
کاشی در ادامه اما تاکید کرد که « اکنون باید به این سوال پاسخ بدهیم که ما به کدام سمت و سو می رویم؟» او گفت: « در این جا چند کلمه ای در باره چشم انداز فردا بگویم. تاکید می کنم که این گونه نمی توان ماند. این وضعیت گاهی همه را می ترساند. من با دانشجویانم این سوال را مطرح می کنم که چه دارد می شود؟ هیچ افقی وجود ندارد. در این تقابل مشت همه حقیقت های موجود باز شده، و کسی چشم اندازی از آنان انتظار ندارد، و این صحنه ای است که دائم می تواند به سخره گرفته شود، اما این رابطه که جز خشونت دیگر امکانی برایش باقی نمانده، ما را به کجا می برد؟ این وضعیت همه را می ترساند.»
این استاد دانشگاه با تاکید بر این که « واقعا چشم اندازهای نگران کننده و ترسناکی پیش روی ما وجود دارد، اما باید توجه کنیم که ما در یک نقطه تاریخی بسیار مهم ایستاده ایم» گفت: « همه چیز باید خود را در نسبت با زندگی به نحو تجربی به معنای بقا و زندگی کردن و به مثابه نقطه آغاز و نه کانسپتچوال، بازتعریف کند. این وضعیت خود به معنای عقب نشستن از قبل از اجتماع سیاسی است. گویی اجتماع سیاسی مستقر وا رفته و خیلی تضعیف شده است. و فقط به شرط آغاز مجدد می توان به سمت افق های امید بخش پیش برد. به شرطی که بپذیریم همه چیز باید از نو آغاز شود. تا ثابت نشود، امور، نسبت خیراندیشانه ای به منطق زندگی برقرار می کند، کسی تسلیم آن نمی شود. جامعه از سوال های گوناگون انباشته شده است، ولی این سوال ها نیازمند یک فیلسوف و متفکری نیست که بخواهد به آن ها جواب بدهد. خیر، این ها سوال های وجودی هستند.»
همه در یک دادگاه بزرگ
کاشی در ادامه با اشاره به این که «اگر گمان کنی دیسکورس اسلامی متزلزل شده، می توانید با شاهنامه، یک دیسکورس ناسیونالیستی پاسخگوی وضعیت فعلی باشید باید بگویم تا جایی که، شعرهای شاهنامه در تقابل با دیسکورس مسلط است، برایت کف می زند و هورا می کشد، اما به محض این که از اشعار شاهنامه، یک سازمان فکری درست شود و بگویید که شما مکلف به فلان هستید، بلافاصله شما طرد می کند و هیچ تکلیفی نمی پذیرد. قبول نمی کند که او را از یک قید به قید دیگر ببرند. زندگی گراها می گویند می خواهیم این کار را انجام بدهیم اگر اسم اش آزادی است، بسیار خوب است، اما اگر بخواهی بگویی نظر جان لاک و بنتام راجع به آزادی این است و این را در زندگی بیاموز، بلافاصله به شما می گوید پی کارتان بروید.»
این استاد دانشگاه با تاکید بر این که از این رو «همه کانسپت ها ، مفاهیم و مواریث امروز در مقابل یک دادگاه بزرگ قرار دارند، آن هم دادگاه زندگی است» گفت: « از این رو همه با توجه به شرایط باید خود را بازتعریف کنند. حتی ارائه یک درک رحمانی از اسلام تکافوی این وضعیت نمی کند. کار بسیار سخت تر از این حرف ها است که فکر کنی یک دستگاه مفهومی می سازید، و بر اساس آن افراد را متقاعد می کنید. کار فقط کانسپتچوال و مفهومی نیست، بلکه پرکتیکال هم هست. یعنی در میدان و فرصت های تاریخی و زندگی باید رویدادهایی رخ بدهد، و در متن آن رویدادها این ها بیایند حاضر بشوند صداقتشان را اثبات کنند، به این معنا که به راستی مددکار هستند. و الا جامعه بدون اخلاق، بدون هنجار، و پیوندهای بالنسبه مشترک، مستقر نمی شود.»
او افزود: «بنابراین ما در یک نقطه آغاز قرار داریم. این نقطه آغاز به مراتب رادیکال تر و مهم تر از عصر مشروطه است. در عصر مشروطه نخبگان نقش ایفا می کردند. این در حالی است که اکنون با کف و متن زندگی روزمره روبه رو هستیم. متن زندگی روزمره و منطق معنا گریز متن زندگی روزمره، قدرت گرفته است. و هر کسی که بخواهد نقش روشنفکر، متفکر، نخبه،و یا نمایندگی سیاسی این مردم را برعهده بگیرد، باید از طریق این متن زندگی روزمره که قدرت و قوت زیادی تحصیل کرده است خودش را اثبات بکند و این کار بسیار دشواری است. نیازمند زمان است. با سرعت هم این موضوع حاصل نمی شود. جامعه دارد خودش را به نحو تازه ای، تعریف می کند. از این رو این نقطه آغاز است و مسیر طولانی ای پیش روی ما قرار دارد. ما می رویم که جامعه دیگری بشویم. و افق هایش امروز پیچیده و مبهم است. اما آشکار است که نقطه عزیمتش در کجا قرار دارد. بنابراین عنوان سخنرانی ام «زندگی روزمره، دولت، و جامعه مدنی» است. »
چکیده پسینی
در آخر کاشی، تاکید کرد که « جامعه ما از یک درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی، که بین دولت و فرد قرار دارد، و ثقلی اریستوکرات به جامعه مدنی و بازیگران جامعه مدنی می داد، عبور کرده است. امروز فرد بدون نیاز آن طبقه نخبه در متن ارتباطات زنده روزمره اش یک جامعه مدنی مقتضی نیازها و زندگی ملموس خودش تولید کرده که اکنون تک تک ما باید برویم، در دادگاهش شرکت بکنیم و خودمان و کانسپت ها و مفاهیم و باورها و مواریث مان را بازتعریف کنیم.»
بیشتر بخوانید:
نوبت قدرت گیری مردم است آن هم پس از دو انقلاب جز آرزوی مرگ یکدیگر را در سر نمیپروریم فیلمبردار آن مادر، خود یک قربانی است محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد میشود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است سویه زنانه انقلاب محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد میشود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است216216
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899561